!نه دیگر عمری باقیست نه دیگر حرفی زیبا
خدا را به بازی گرفتهایممیدانممغزمان پوچ شدهنهپیچ مغزمان هرز شده!دیگر پیچ واپیچ نیستصاف صافدوستش ندارممچالهاش کردم،خدا گم شد...
امروز صبح که از خواب بیدار شدم تنم پر عرق بودآخه هوا خیلی سرد بود!
Archive
Previously