تنها
جمعه، بهمن ۴
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما
همه از من گریزانند، تو هم بگذر از این تنها

در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما
همه از من گریزانند، تو هم بگذر از این تنها
عذابآورترین شکنجه،
نم نم کشتنم بود
که تو کردی...
شاید نمیدانستی، شاید هم جز این بلد نبودی
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جــا گزیدم لانه صیــاد شد
آن رفیـــقی را که با خـــون جگر پروردمش
وقت مردن بر سر دار آمد و جلاد شد
در آن دیار که مردانش عصا از کور میدزدند
من از خوش باوری آنجا محبت آرزو کردم
پ.ن: پایم را شکستی که تضمین آزادیت شود؟
رها شدی جانم...
I'm in your privacy,
please dont heart me, I'm originally yourself...
please...
نمیبینی هان، که چندم چون است و چونم چین
و آنم این؟!
برو زین بیغوله بازار...
آبادیم ویران شده، ترسانم از باز ساختنش