بیا

سه‌شنبه، آبان ۲

سعی کن شادی را فکر کنی،
نه آن‌گونه که هستی؛
زان‌گونه که نيستی،
تا باشی...

                                                 behrang       ۱۳:۳۹

5 نظر:

Anonymous ناشناس

چه کار سختی

آبان ۰۲, ۱۳۸۵ ۲:۳۱ بعدازظهر  

Anonymous ناشناس

ke agar fekrash nabood , ta konoon nisti shode bood hasti !

آبان ۰۳, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۱ قبل‌ازظهر  


Anonymous ناشناس

سلام بهرنگ
چطوریایی؟!!
دوباره سالگرد گذشتن اتوبوسه جهانگردیه؛ پس یه کم تحمل کن :
خب مجبورم تمام کامنتها رو یه جا برات بذارم چون ممکنه متوجه نشی کامنت گذاشتم برات؛
• دوست من : دربست پایتم که خیلی خفن حسمو گفتی
• گاهی : چیزی ندارم بگم جز اینکه بازم حرف دل زدی!!
• زلزله: پسر خوب درستو بخون پاشو برو پی کار و زندگیت دیگه!
به احمدیه چیکار داری؟
• واگن 2 : آخ که راست میگی ؛ چقدر دلم میگیره وقتی 4 ساعت توی کویر خدا که حتی سوسمارها هم حاضر نیستن از خونشون بیرون بیان و یه نگاهی به اطراف بندازن ، مجبورم صدای و و و و و . . . رو تحمل کنم برای دیدن یه دانشگاه و . . .
لااقل قطار خوبیش اینه که میشه توش خوابید!!!!!:-P
در مورد بابابزرگ شاید حق با بهناز باشه!
ولی اینکه بابابزرگ بودن خوبه یا نه نمیدونم!! یه پست دارم << فراموشی واقعی>>
توی همین مایه هاست!! خواستی یه نگاهی بنداز
• زندگی : با حال اومدی بازم-- زندگی چیزی نیست که لب طا. . . .
• تخته سیاه : بوی عشق سوختیده شده میاد
کنار بیا به جای فراموشی و درگیری با خودت!!!!!!
• سرمای سوزان عقلش: زیاد نفهمیدم ( هر چند داری میگی بقیه رو هم نفهمیدی!!!)
• بیا : شادی . . . اگه اجازه فکر کردن بهش رو بهمون بدن
چشششششششششششششم!!!!

آبان ۰۴, ۱۳۸۵ ۱:۵۸ بعدازظهر  

Anonymous ناشناس

من نمیتونم سختمه

آبان ۰۵, ۱۳۸۵ ۴:۲۳ بعدازظهر  

نظرت چیه؟     

Home
Copyright © 2006 by behrang-n